ترجمه مقاله

دانه زن

لغت‌نامه دهخدا

دانه زن . [ ن َ / ن ِ زَ] (نف مرکب ) زننده ٔ دانه . که دانه زند. || که دانه از او بیرون دمد چون پوست تن آدمی بر اثر ابتلای به بیماری آبله یا آبله مرغان و جز آن . || نوعی از ساحران و جادوگران باشند در هندوستان که دانه های ارزن و جو را بزعفران زرد کنند و افسونی بر آن خوانند و بر کسی که خواهند بزنند تا مقصودی که دارند برآید. (برهان ). جوزن . جوزن که بدانه ٔ جو فال گیرد و بعضی گفته اند دانه زن مطلق ساحر باشد چه مدارسحره بر آن است که حبوب و غلات را بزعفران رزیده و افسون بر آن دمیده بر مسحور زنند. نوعی از جادویی بودکه زنان ساحره در هندوستان دانه ٔ ارزن یا جو را بزعفران یا زردچوبه رنگین ساخته و افسون خوانده آن دانه را بر کسی زنند که خواهند افسونش کنند :
جو بجو هر چه زن دانه زن از جو بنمود
خبر آن ز شفا یا ز خطر بازدهید.

خاقانی .


هرزن هندو که آنرا دانه بر دست افکند
دانه زن بی دانه بیند خرمن سودای من .

خاقانی .


ترجمه مقاله