ترجمه مقاله

داهیم

لغت‌نامه دهخدا

داهیم . (اِ) کلاه مرصع بجواهر. آنرا دیهیم نیز گویند. دیهیم . (فرهنگ اسدی نخجوانی ) (شرفنامه ٔ منیری ). تاج مرصع. (برهان ). نیم تاجیست مرصع که پادشاهان عجم داشتندی . (اوبهی ) :
بیک گردش به شاهنشاهی آرد
دهد داهیم و طوق و گوشوارا.

رودکی .


ایا ناصح شاه دیهیم داری
و یا حاسد شاه داهیم داری .

قطران (از آنندراج ).


|| تخت . (شرفنامه ٔ منیری ). چهار بالش و تخت و اورنگ باشد. || چتر. (شرفنامه ٔ منیری ).
ترجمه مقاله