ترجمه مقاله

داود پیغمبر

لغت‌نامه دهخدا

داود پیغمبر. [ وو دِ پ َ غ َ ب َ ] (اِخ ) صاحب فصل الخطاب و پادشاه بنی اسرائیل و از انبیاء آن قوم و پدر سلیمان است و پیامبری و سلطنت را همچون پسرش سلیمان جمع داشت در بیت لحم به سال 1086 یا1071 ق . م . بزاد. ابتدا شبانی گوسفندان ایشا پدر خود کردی . در پانزده سالگی بشرط کشتن جالوت ، دختر طالوت را نامزد کرد. طالوت قصد کرد که او را بکشد و او بگریخت و مخفی شد و پس از کشته شدن طالوت بجای وی نشست و هفت سال با پسر طالوت برآمد و چون او بقتل رسید بدون رقیب ماند و قدس و سوریه و قسمتی از جزیره را فتح کرد و ملک را توسعه بخشید. داود بزن اوریا از امرای خود دل باخت و شوی را بجنگ فرستاد تا در جنگ کشته شد و زن را بگرفت اما سپس پشیمان گشت و دیری توبه واستغفار داشت تا نزد خداوند مقبول افتاد. ابشالوم فرزند وی که از دختر طالوت بود برادرش عمغون را کشت وبر پدر عصیان گرفت اما در محاربه ای که افتاد بقتل رسید و قلب پدر را این واقعه خونین ساخت . داود را از اوریا پسری آمد که همان سلیمان است و کهترین فرزند اوست . داود بحسن الحان مشهور است و آوائی مؤثر داشت و در مزمار نواختن ماهر بود در 1006 یا 1001 ق . م . در گذشته است ، بهنگام خواب . اساس بیت المقدس را او نهاده است و گورش در خارج سور آن شهر واقع است . (از قاموس الاعلام ترکی ). گویند ابیذقلس حکیم یونانی بروزگار او بوده است . و نیز گفته اند کوتاه قد و کم موی بوده است . (الکامل ج 1 ص 94). خروج جالوت و دستبرد داود بر او و پادشاهی داود بر کنعانیان و نبوتش گویند بعهد کیقباد بوده است . (فارسنامه ٔ ابن بلخی چ اروپا ص 40) (تاریخ الحکماء قفطی ص 15). گویند نخستین کس که «اما بعد» گفت و آن فصل الخطاب است داود بود و برخی گویند قس بن ساعده ٔ ایادی است . (الوزراء و الکتاب ص 9). تمایل داود به زن اوریا در عداد روایات دیگر داخل تفاسیر شده و بدرجه ای رواج یافته که عنصر روایات مذهبی گردیده است . (کلام شیلی ج 2 ص 62). در قرآن کریم چهارده مورد ذکر داود رفته است . صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: لقب او نبی اﷲالحاکم است و در احوال او چنین آرد: نسب او داودبن ایشی بن عویدبن یا عزبن سلحون بن نحشون بن عمی نادب بن رام بن حصرون بن فارض بن یهودبن یعقوب . و خدای تعالی پیغامبر را (محمد ص ) گفت : فاذکر عبدنا داود. (قرآن 17/38). پادشاهی و نبوت او را بود و سلیمان را و یوسف را علیهم السلام . خدای تعالی او را فرمود که دین موسی نگاه دارد. و او را زبور فرستاد و به زبوراندر شریعت نیست جز توحید، و سخت عظیم عادل بود. و چون زبور خواندی از خوشی آواز او مرغان هوا کله بستندی از بالا. پس خدای تعالی او را بزن اوریا مبتلی کردتا فرمودش بغزو اندر اوریا را بحرب اندر پیش تابوت بدارند و کشته شد بدان جایگاه که از پیش تابوت بهزیمت برنگشتندی چون خدای تعالی خواست که داود از آن گناه بداند، بعد از آنک زن اوریا را بازخواست ، فرشتگان از محراب بیرون آمدند بدعوی کردن . داود آن سخن دریافت و بر گناه میگریست . قال اﷲ تعالی : و هل اتاک نبأالخصم اذ تسوروا المحراب . (قرآن 21/38). تا بعد از حالها خدای تعالی توبت او بپذیرفت و او را خشنود کرد. و چون دوازده سال از مملکت داود برفت خدای تعالی لقمان را حکمت داد و سی سال با داود بود. روزی در پیش او رفت . داود زره همی کرد بدست خویش و آهن داود را چون موم نرم بود. لقمان ندانست که چه میکند و آن چیست واز حکمت واجب ندید سخن پرسیدن و خاموش بود تا تمام کرد و در لقمان پوشید تا ببیند. لقمان گفت : هذا جید للحرب و این سخن لقمان آن وقت گفت که : الصمت حکم و قلیل فاعله . یعنی خاموشی حکمتی است و کمتر بکار دارند. و داود از همه ٔ فرزندان سلیمان را پسندیده تر داشت بدان حکم زمین و گوسفندان که افتاد. و داود در آن زمان فرومانده بود تا سلیمان گفت زمین خداوند گوسفند را باید داد تا تعهد کند کشت خورده را و ریع آن بردارد و گوسفند خداوند کشت میدارد و نفع ایشان از شیر و پشم و غیره او را باشد. داود بدان شاد گشت . قال اﷲ تعالی : و داود و سلیمان اذ یحکمان فی الحرث . (قرآن 78/21). بعد داود از صد سال عمر گذشته سلیمان را خلیفت کرد و بمرد و بروایتی مدت عمرش هفتاد سال گفته اند. واﷲاعلم . (مجمل التواریخ و القصص ص 208 و 209 و 426).
حمداﷲ مستوفی آرد: یازدهم پشت یعقوب علیه السلام بعد از اشمویل او را در میان بنی اسرائیل قبولی پدید آمد و وحی بدو منزل شد. طالوت برو رشک برد قصد کشتن او کرد. داود بگریخت . علماطالوت را منع کردند. طالوت علما را بکشت بعد از آن پشیمان شد فایده نبود باستغفار بجنگ جباران رفت تا با پسران در آن جنگ کشته شد. داود به بیت المقدس آمد ملک برو قرار گرفت و خدای تعالی او را خلافت داد و زبور بدو فرستاد و او خوش آوازترین بنی آدم بود و چون زبور بآواز خواندی هرکه بشنیدی مجال گذشتن نیافتی . داودرا نودونه زن بود. روزی مرغی در نظر او آمد در طلبش رفت از روزنی زن اوریا را بدید عاشق شد. اوریا را بجنگ فرستاد تا کشته شد. زن او بخواست . سلیمان از آن زن متولد شد. پس داود را از دعوی فرشتگان که بصورت آدمی پیش او آمدند و مرافعه داشتند معلوم شد که گناه کرده است . چهل روز در سجده زاری میکرد چنانک از گریه ٔ او گیاه برست حق تعالی توبه ٔ او قبول کرد و اوریا را زنده کرد تا داود را حلال کرد. در دین موسی روز شنبه ماهی گرفتن حرام بود. روز شنبه راه بر ماهی می بستند روز یکشنبه میگرفتند. داود ایشان را منع کرد مسموع نمی داشتند حق تعالی ایشان را مسخ کرد و خوک گردانید. داود میخواست تا سلیمان را وصی گرداند جهت آنکه پسران ازو مهتر داشت متردد بود جبرئیل آمد و مسئله ای چند آورد و گفت فرمان چنانست که از پسران تو هر کدام که این مسائل حل کنند وصی تو باشند دیگر پسران داوداز آن عاجز شدند، سلیمان حل کرد و وصی پدر گشت . داود مسجد بیت المقدس بنا نهاد. چون اساس پیدا گشت درگذشت . عمرش صد سال و مدت ملکش چهل سال بود گویند چهل هزار رهبان متابعت او کردند. (تاریخ گزیده چ اروپا ص 51 و 52). ناصرخسرو در وصف بیت المقدس گوید: و میان جای مسجد درگاهی عظیمست بتکلف ساخته اند... و ده در نیکو بر آن درگاه نهاده ... و گویند این درگاه را سلیمان بن داود علیه السلام ساخته است از بهر پدرش و چون بدرگاه درروند دو در سوی مشرق از آن دو در آنچه بر دست راست است یکی را باب الرحمة گویند و دیگر را باب التوبه و گویند این در است که ایزد سبحانه و تعالی توبه ٔ داودعلیه السلام را آنجا پذیرفت ...». (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 29). و جای دیگر گوید: «... بر ساحت مسجد، نه بر دکان ، جاییست چندانکه مسجدی کوچک بر جانب شمالی که آنرا چون حظیره ساخته اند از سنگ تراشیده ودیوار او ببالای مردی بیش نباشد و آنرا محراب داود گویند. (سفرنامه چ دبیرسیاقی ص 140).
صاحب حبیب السیر در سبب عشق داود به زن اوریا و فرستادن او بجنگ و کشته شدن وی و ازدواج داود با آن زن روایت دیگری نیز نقل کرده است بدین شرح که : بنابر قول بعضی از مفسران در زمان داود طریقه ٔ مؤاسات و محبت در میان سالکان بدرجه ای بود که اگر منکوحه ٔ شخصی در نظر دیگری مستحسن می آمد و از ناکح التماس طلاق میکرد، آن شخص بی تکلیف زوجه را مطلقه میساخت و داود نیز پس از خواهان شدن از اوریا خواست که زن را طلاق گوید و اوریا از غایت شرم سخن داود را رد نکرد و منکوحه را طلاق گفت و داود او را بعقد خویش درآورد و گویند سبب ذلت داود این بود که در آن باب قهر نفس و هوا نکرد و صبر پیشه نساخت . آنگاه صاحب حبیب السیر کیفیت مقتول شدن اوریا و ندامت داود را شرح میدهد و از مسجد اقصی و روابط پسر داود با پدر سخن میگوید. برای اطلاع بر آن تفصیل رجوع به حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 1 صص 116 - 119 و نیز رجوع به خاندان نوبختی ص 228 و عیون الاخبار ج 1 و 2 و 3 و عقدالفرید و المصاحف البیان و التبیین شود. در قاموس کتاب مقدس آمده است : داود (بمعنی محبوب ) جوانترین فرزندان یسا از سبط یهودابود. که تقریباً در سنه ٔ 1033 ق . م . در بیت لحم تولد یافت و یکی از مشاهیر است که در تاریخ مقدس و غیره مذکورست . عمر او بطور کمال در (اول سموئیل 16: الی اول پادشاهان : 2) ذکر یافته و حیات روحانی او نیز بقلم خودش در زبور مرقوم گشته «او مسح کرده ٔ خداوند» بود و خدای تعالی ویرا اختیار کرد تا بعوض شاؤل پادشاه اسرائیل گردد. سالهای چندی قبل از جلوسش سموئیل مسن و محترم ویرا برای این منصب مسح کرد (اول سموئیل 16: 1 - 13) و خداوند روح خود را بوی کرامت فرمود بواسطه ٔ انقلابات و خطرهای مهلک وی را برای آن تخت مهیافرمود و مدت شبانی خود را بواسطه ٔ دلیری و شجاعت و امانت و ایمان در خدا معروف ساخت و در ایام شباب بواسطه ٔ مهارت در موزیک و شجاعت و تدبیر در رفتار و حسن منظری که داشت به پای تخت خوانده شد. او گاه گاه خاطرشاؤل ملک را که مبتلی به مالیخولیا و حزن بود آسوده می نمود و پیشخدمت محبوب وی گردید (اول سموئیل 16: 21). اما هنگام طلوع جنگ فلسطینیان چنین می نماید که مرخص شد تا دوباره گله ٔ پدر خود را محافظت کند و بواسطه ٔ هدایت الهی خواست که اردوی سلطنتی را دیدنی نماید و بشجاعت تمام و ایمان بر جلیات پهلوان بلندقد غلبه نمود و با سرافرازی به بارگاه مراجعت نموده به نیل منصب نظامی نایل شد و میکال دختر شاؤل را تزویج کرد و در تمام اوقات کردار نیکوئی نمود و دمبدم محل اطمینان و محبت میگردید و حسد شاؤل سرانجام او را درپشت یهودیه متواری کرد و در آنجا دسته ای که عبارت از ششصد نفر مرد باشد جمعآوری کرد و در توجه و اطاعت کامل نگاه میداشت و فقط بضد دشمنان ملک بکار می برد، با وجود این شاؤل ویرا با دشمنی اطفاناپذیر تعاقب کرد و چون داود سزاوار نمیدانست که دست خود را بر پادشاه خود دراز کند با وجودی که بارها در قوه ٔ او بود،بنابراین مصلحت چنان دید که بزمین فلسطینیان رود. در آنجا وی را با تلطف پذیرائی کردند اما دشواری حال خود را در آن مکان آن قدر سخت یافت که بامانت خود نتوانست متحمل شود در آنوقت خبر وفات شاؤل و یوناتان رسید و راه او را برای تصرف تاج موعود گشود بنابراین فوراً وی را خانواده ٔ یهودا در حبرون بپادشاهی انتخاب کردند و بعد از آن که مدت هفت سال جنگ نمود تمام اسباط اسرائیل وی را بپادشاهی انتخاب کردند و خود را در اورشلیم مستقل ساخت و بر پاکننده ٔ خانواده ٔ ملوکانه گردید که تا سقوط حکومت یهود باقی ماند. اخلاق سلطانی او از جهت امانت بخدا و مقاصد عظیمه ای که برای آن دعوت شد قابل ذکر است و صندوق عهد خدا را باظهارات عزت و سرور بشهر مقدس آورد. قواعد پرستش را منظم ساخت و بی اندیشه ٔ عظیم در آنها اهتمام فرمود و بی طرفداری ، حکومت عادلانه نسبت بقوم خود جاری می نمود و ترقی قومی برای کامیابی عموم قوم میداد. حکمت و غیرت او مملکت یهودا را مستحکم نمود و ترتیب نظام و مهارت جنگ وی را نه تنها بر حمله وران مظفر نمود اما وی را مقتدر نمود تا حدود مملکت را امتداد دهد و بر تمام زمینی که در نبوت وعده شده بود و آن از بحر قلزم و مصر تا فرات بود (پیدایش 15: 18 یوشع: 1 - 3) و قوم خود را بتوسط غنیمتهایی که در جنگ تحصیل می نمود غنی میساخت و اسباب فراوان برای هیکل عالی که قصد داشت محض حرمت یهوه بنا نماید فراهم آورد و حال اینکه امتیاز برپا نمودن آن بسلیمان عطا شد. داود از تأثیرات فاسده که از کامیابی و قدرت بی حد یافت میشود کلا مستخلص نشد تجربه های او زیاد قوی بود و با وجودی که عموم رفتار او بخلاف سلاطین اطراف او بود باز بگناهان قبیح افتاد و مثل دیگران در آن زمان زنان متعدده میداشت و سالهای اخیر عمر او با نتایج قبیحه ٔ تعدد ازدواج تلخ گردید. گناهان او در ماجرای اوریا و بت شبع بسیاری قوی بود اما وقتی که از خواب غفلت بیدار شد در غبار خاکستر نشست و توبه نمود و توبیخ و تنبیه الهی را با فروتنی قبول کرد و رحمت از خدا طلبید و یافت . از آن پس محض مسکنت و عدم اعتماد بخود مورد رنجهای بسیار گردید اغتشاش و فسق و فجور و قتل در خانه ٔ او واقع شد (دوم سموئیل 12: 10) و از حکایت تامار و امنون و ابشالوم معلوم میشود که چه غم عظیم و اندوه دلخراشی در قلب وی جای گرفته بود. یاغی گری آبشالوم و شبع و ادویناه و قحطی و طاعونی که قوم او مبتلی گردیدند و خطاهای یوآب و غیره اسباب آن شد که داود فریاد نماید: ای کاش چون کبوتر بالهائی داشتم آنوقت می پریدم و آرام میشدم (مزامیر 55:6). اما نتیجه ٔ امتحانات او نیکو بود پایداری و ثبات رفتار و فروتنی و نجات و تقوای اودر فقره ٔ یاغی گری ادویناه بخوبی واضح و آشکارست . وصیت او به سلیمان در خصوص قتل یوآب و شمعی که شایسته ٔمرگ بودند نه از روی انتقام بلکه بر مقتضای عدالت بود تهیه هایی که برای بنای هیکل دید و عبادتی که با جماعت نمود و بر تمام قوم ندا همی کرد که یهوه خدای اجدادتان را تبریک نمائید. تارک آن مرد خدا را با تاج زیبائی متوج میسازد و مدت چهل سال سلطنت نمود و در سن 71 سالگی وفات نمود و در شهر داود بر کوه صهیون مدفون گشت و مقبره ٔ او فعلاً در آن شهر موجود است . قابلیت تحصیلات و استعداد فطری داود بسیار عالی بود عموم رفتار او با سخاوت و عدالت و تقوی و شجاعت و دلیری و ثبات و حلم و مهابت مزین بود و شخصی متقی و غیور ودین دار در امورات دولتی و جنگ جوئی و انشاء شعر مهارت تامی داشت . تمامی مکشوفات قلب خود را در مزامیرش با اخلاص کامل آشکار میکند و آنها اشعار ملهمه ٔ اویند که شامل توبه و اعتماد و توکل بخدا میباشند و دارای نبوات بسیارند و مادام که خدای تعالی را بر روی زمین کلیسائی هست این مزامیر از برای هدایت بندگان خدا در نهایت مناسبت خواهد بود. هر چند مزامیر وی در ابتدا بزبان عبرانی در وادیهای بیت لحم و بر فراز صهیون سرائیده میشد حالا بزبانهایی که در آن وقت معروف نبودند در نزد تمام مسیحیان در تمام دنیا سرائیده میشود وهمان اثر و شیرینی و طراوت را داراست . داود در اخلاق ملوکانه ٔ خود نمونه ٔ مسیح بود و ظفرها و فتوحات او ظل ظفرها و فتوحات ملکوت مسیح میباشد. سلسله ٔ سلطنت او بطور روحانی در شخص عیسی تجدید شد که از طرف جسم از نسل او بود و بنابراین «فرزند داود» خوانده شد. ودر باره ٔ او گفته شده است که بر تخت داود می نشیند. (قاموس کتاب مقدس ) :
جهان بر شبه داود است و من چون اوریاگشتم
جهانا یافتی کامت دگر زین بیش مخریشم .

خسروی .


زدند سکه پس آنگه بدولت داود
بسی گرفت ازو دهر زیب و زینت و فر.

ناصرخسرو.


سوی او آی اگر ندیدستی
ملک داود و حکمت لقمان .

ناصرخسرو.


چون نگیری سلسله ٔ داود را
حجت اینک داشت پیشت مشعله .

ناصرخسرو.


هر آنچه داود آنرا بسالها پیوست
هر آنچه قارون آنرا بعمرها آکند.

قطران .


و عینی عین داود و حزنی حزن یعقوب .
سعدالدین ابوالحسن اسعدالمظفر. (از شدالازار حاشیه ٔ ص 198).
گرد وداعگاه تو ای دوست روز و شب
داودوار مانده خروشان و سوگوار.

عمعق بخاری (از لباب الالباب ج 2 ص 187).


یافته و بافته است شاه چو داود و جم
یافته مهر کمال بافته درع امان .

خاقانی .


سمعها پر سماع داودیست
کز سر زخمه شکر افشاندست .

خاقانی .


مرغ ز داود خوش آوازتر
گل ز نظامی شکراندازتر.

نظامی .


بفورم در آن حال معلوم شد
چو داود کآهن بر او موم شد.

سعدی .


همه گویند سخن گفتن سعدی دگرست
همه دانند مزامیر نه همچون داود.

سعدی


نغمه ای از سر عشق در دل داود بود
تا بفلک میرود بانگ مزامیر او.

سعدی .


از بزرگی شنیدم که در آن وقت که بسفر قبله رفته بود [حسام الدین محمدبن ابی بکر نسفی ] چون به ری رسید چنین اتفاق افتاده بود که خاقانی در ری بود، حسام الدین بزیارت او رغبتی کرد و به نزدیک او شد و عمر فوقانی که استاد قراء و داود دلها بود در خدمت او برفت . (لباب الالباب چ اروپا ج 1 ص 168).
گویند آهن در دست او چون موم بوده است و سعدی در اشاره ٔ باین مطلب گوید:
چو لقمان دید کاندر دست داود
همی آهن بمعجز موم گردد
نپرسیدش چه میسازی که دانست
که بی پرسیدنش معلوم گردد.

سعدی .


و مولوی فرماید:
رفت لقمان سوی داود از صفا
دید کو میکرد ز آهن حلقه ها
جمله را در یکدگر درمی فکند
ز آهن و پولاد آن شاه بلند....الخ .
- آل داود ؛ فرزندان داود. اولاد و احفاد او : آصف سلیمان ثانی است اگر چه نسبت به صاحب دولت لقد اوتیت مزماراً من مزامیر آل داود درست میکند.(لباب الالباب ج 1 ص 4).
- آواز داود . رجوع به نغمه ٔ داود شود.
- صوت داود ؛ آواز داود : صفوت آدم و رقت نوح ... و صوت داود و صبر ایوب و زهد یحیی و کرم عیسی ... (تاریخ سیستان ص 62). رجوع به نغمه ٔ داود شود.
- نغمه ٔ داود؛ آوای خوش و صوت دلکش داود :
صریر کلک تو در کشف مشکلات جهان
چنانکه نغمه ٔ داود در اداء زبور.

ظهیر فاریابی (از لباب الالباب ج 2ص 301).


یافته درنغمه ٔ داود ساز
قصه ٔ محمود و حدیث ایاز.

نظامی .


ترجمه مقاله