داوری افتادن
لغتنامه دهخدا
داوری افتادن . [ وَ اُ دَ ] (مص مرکب ) داوری واقع شدن . منازعه بپا شدن . داوری خاستن . رجوع به داوری شود :
پیش داوربردم او را فتنه شد داور برو
تا ز رشکش داوری افتاد با داور مرا.
پیش داوربردم او را فتنه شد داور برو
تا ز رشکش داوری افتاد با داور مرا.
نظامی (از آنندراج ).