ترجمه مقاله

داو نیافتن

لغت‌نامه دهخدا

داو نیافتن . [ن َ ت َ ] (مص مرکب ) مقابل داو یافتن . || کنایه از نانشستن نقش باشد بمراد. (برهان ). کنایه از اینست که نقش بعیش و مراد ننشیند. چیزی بدلخواه نیافتن . ناکامی . مقابل نشستن نقش است بمراد :
حجام به نرد عیش غم داو نیافت
در عرصه ٔ غم بغیر غم داو نیافت
داغ تو اگر چه نقش بسیار نشاند
تا درد دلم نکرد غم ، داو نیافت .

ظهوری .


رجوع به ترکیب داو نیافتن ذیل لغت داو شود.
ترجمه مقاله