ترجمه مقاله

دحل

لغت‌نامه دهخدا

دحل . [ دَ / دُ ] (ع اِ) مغاک تنگ دهان فراخ شکم که در آن بتوان رفت و بساست که می رویاند درخت کنار را. (منتهی الارب ). پایابی که سرش تنگ بود وبن فراخ . (مهذب الاسماء). ج ، اَدحال . (مهذب الاسماء). || کاواکی در زیر آب کند. || کاواکی در عرض پهلوی تک چاه . || شکافی که ساخته شود در خانه های بادیه نشینان برای داخل شدن زنان وقتی که در خانه کسی آید. || استادنگاه آب . (منتهی الارب ). ج ، اَدحَل و دُحلان و دِحال و دُحول و ادحال . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله