ترجمه مقاله

دختندر

لغت‌نامه دهخدا

دختندر. [ دُ ت َ دَ ] (اِ مرکب ) دختر شوی از زن دیگر باشد. (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ). نادختری . دختر شوی از زنی دیگر. (یادداشت مؤلف ). || دختر زن از شوی دیگر. (جهانگیری ) (از اوبهی ) (برهان ) (آنندراج ). دختر زن از شوهر دیگر :
جز بمادندر نماند این جهان کینه جوی
با پسندر کینه دارد همچوبا دختندرا.

رودکی .


فاطمه را عایشه مایندر است
پس تو مرا شیعت مایندری
شیعت مایندری ای بدنشان
شاید اگر دشمن دختندری .

ناصرخسرو.


ترجمه مقاله