ترجمه مقاله

دخدار

لغت‌نامه دهخدا

دخدار.[ دَ ] (معرب ، اِ) جامه ٔ سفید یا سیاه . فارسی آن «تخت دار». (المعرب ) (از اقرب الموارد). جامه ٔ «تخت دار». (منتهی الارب ) (آنندراج ). چادر سیاه و سفیدی را گویند که بر روی تخت پوشند. و بعضی گویند معرب «تخت دار»است که جامه ٔ خواب باشد. (برهان ). مأخوذ از «تخت دار» فارسی جامه ٔ سیاه یا سپید که در قدیم تخت پادشاهان را بدان می پوشانیدند. (ناظم الاطباء). || زر. طلا. (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله