ترجمه مقاله

درابزین

لغت‌نامه دهخدا

درابزین . [ دَ ] (معرب ، اِ) مأخوذ از یونانی تراپزیون . طارمی . دارابزین . دارافزین .نرده . جلفق . (تاج العروس ). حلفق . تفاریج . محجر و شبکه ٔ اطراف باغ و خانه . (ناظم الاطباء). ج ، درابزینات .و رجوع به درابزینات شود : فلماتم بناؤهانقش علی دائرة الدرابزین . (معجم البلدان ج 4 ص 68).
ترجمه مقاله