درارهلغتنامه دهخدادراره . [ دَ رَ / رِ ] (ص ) دیوث و قلتبان . (برهان ). کشخان و غلتبان . (جهانگیری ) : به هیچ نامه و رقعه سلام ما ننوشت زهی دراره زن روسبی لوطی کار.کمال اسماعیل .