درافزودن
لغتنامه دهخدا
درافزودن . [ دَ اَ دَ ] (مص مرکب ) افزودن :
ز عکس آنچنان روشن جنابی
خراسان را درافزود آفتابی .
ز بی خصمی گر افزون گشت گنجم
ز بی یاری درافزوده ست رنجم .
کبیسة؛ آن سال که روزی درافزایند و آن چهار سالی باشد. (دهار). و رجوع به افزودن شود.
ز عکس آنچنان روشن جنابی
خراسان را درافزود آفتابی .
نظامی .
ز بی خصمی گر افزون گشت گنجم
ز بی یاری درافزوده ست رنجم .
نظامی .
کبیسة؛ آن سال که روزی درافزایند و آن چهار سالی باشد. (دهار). و رجوع به افزودن شود.