ترجمه مقاله

درانیدن

لغت‌نامه دهخدا

درانیدن . [ دَ دَ / دِرْ را دَ ] (مص ) متعدی دریدن . ولی قدما دریدن را لازم و متعدی استعمال می کردند. (یادداشت مرحوم دهخدا). چاک دادن و شکافتن کنانیدن و پاره کردن و دریدن کنانیدن . (ناظم الاطباء). پاره پاره کردن . پاره کردن . تمزیق . خرق . قَدّ:تخریق ؛ نیک بدرانیدن . (دهار). قَدّ؛ به درازا درانیدن . (دهار). هَرت ؛ جامه درانیدن . (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله