دربةلغتنامه دهخدادربة. [ دُ ب َ ] (ع مص ) خوی کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). خوگر شدی به چیزی . (از منتهی الارب ). معتاد شدن . (از اقرب الموارد). || حریص گشتن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دَرَب . و رجوع به درب شود.