ترجمه مقاله

درختک دانا

لغت‌نامه دهخدا

درختک دانا.[ دِ رَ ت َ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام درختی است که به هر جانب که آفتاب بگردد برگهای آن رو بجانب آفتاب کنند. و بعضی گویند درخت وقواق همانست . (برهان ) (از آنندراج ). درختی است در جزیره ٔ اندلس ، گویند هرکه برگ آن زیر سر نهاده خواب کند آنچه فراموش شده باشدش یاد آید. (غیاث و از شرح خاقانی ) :
گربر درش درختک دانا شدم چه باک
کاقبال او درخت کدو را چنار کرد.

خاقانی .


محققان سخن زین درخت میوه برند
وگر شوند سراسر درختک دانا.

خاقانی .


به اصطناع تو ممکن بود به باغ زمانه
که تخم بقله ٔ حمقا شود درختک دانا.

اثیرالدین اخسیکتی (از جهانگیری ).


ترجمه مقاله