ترجمه مقاله

دردآلود

لغت‌نامه دهخدا

دردآلود. [ دَ ] (ن مف مرکب ) دردآلوده . آلوده به درد. دردناک . دردمند. دلگیر. غمناک . (ناظم الاطباء) :
ز آه آن طفلکان دردآلود
گردی از غار بردمید چو دود.

نظامی .


آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد
در توکافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر.

سعدی .


روی زرد است و آه دردآلود
عاشقان را گواه رنجوری .

حافظ.


ای وصالت آرزوی جان غم فرسود من
در فراقت شد به گردن آه دردآلود من .

اسیری لاهیجی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله