ترجمه مقاله

دردر

لغت‌نامه دهخدا

دردر. [ دُ دُ ] (اِ صوت ) حکایت صوت ذوات النفخ . حکایت صوت سرنا. نام آواز سرنا. آواز سورنای و جز آن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
- دردر کردن ؛ به همه گفتن . افشا کردن . علنی کردن . چیزی راکه افشای آن نیکو نیست همه جا و به همه کس گفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). شهرت دادن . چو انداختن . مطلبی را بین مردم شایع کردن و انتشار دادن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).
ترجمه مقاله