ترجمه مقاله

دردچین

لغت‌نامه دهخدا

دردچین . [ دَ ] (نف مرکب ) دردچیننده . چیننده ٔ درد. آنکه درد را برمیدارد. (ناظم الاطباء). مونس و غمخوار. (آنندراج ). کسی که آرزو کند درد و بلای کسی دیگر بدو اصابت کند و فدای او گردد. غمخوار و دلسوز :
بدین آسمانی زمین توام
ز چینم ولی دردچین توام .

نظامی .


|| علاج کننده ٔ درد. ورجوع به درد چیدن شود.
ترجمه مقاله