درسپردن
لغتنامه دهخدا
درسپردن . [ دَ س ِ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) سپردن . تفویض کردن . تسلیم کردن . (ناظم الاطباء). واگذاشتن . ترک کردن :
بی بلا نازنین شمرد او را
چون بلا دید درسپرد اورا.
|| لو دادن . چغلی کردن . گیر دادن کسی را. (یادداشت مرحوم دهخدا). || فرو بردن :
یکی تیری افکند و در ره فتاد
وجودم نیازرد و رنجم نداد
تو برداشتی آمدی سوی من
همی در سپردی به پهلوی من .
رجوع به سپردن شود.
بی بلا نازنین شمرد او را
چون بلا دید درسپرد اورا.
سنائی (حدیقه ).
|| لو دادن . چغلی کردن . گیر دادن کسی را. (یادداشت مرحوم دهخدا). || فرو بردن :
یکی تیری افکند و در ره فتاد
وجودم نیازرد و رنجم نداد
تو برداشتی آمدی سوی من
همی در سپردی به پهلوی من .
سعدی .
رجوع به سپردن شود.