ترجمه مقاله

درمان پذیر

لغت‌نامه دهخدا

درمان پذیر. [ دَ پ َ ] (نف مرکب ) درمان پذیرنده . علاج شدنی . خوب شدنی . چاره کردنی . مقابل درمان ناپذیر. مداوا کردنی :
دردیست درد عشق که درمان پذیر نیست
ازجان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست .

خاقانی .


رجوع به درمان شود.
ترجمه مقاله