ترجمه مقاله

درنگ کنانیدن

لغت‌نامه دهخدا

درنگ کنانیدن . [ دِ رَ ک ُ دَ ] (مص مرکب ) وادار کردن به درنگ کردن . به درنگ واداشتن . الباث . (از منتهی الارب ). رجوع به درنگ شود.
ترجمه مقاله