ترجمه مقاله

دروء

لغت‌نامه دهخدا

دروء. [ دُ ] (ع مص ) ناگاه برآمدن مرد، یاعام است . (از منتهی الارب ). درء. (اقرب الموارد). و از این مصدر است : کوکب دِرّی ؛ ناگاه برآینده ، و برخی دُرّی خوانند منسوب به دُرّ. (یادداشت مرحوم دهخدا).و رجوع به درء شود. || روشن شدن و درخشیدن ستاره . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || غددناک شدن شتر و آماسیدن پشت وی با غده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گستردن و فراخ گردانیدن چیزی . (آنندراج ). بسط. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله