ترجمه مقاله

دروزیه

لغت‌نامه دهخدا

دروزیه . [ دُ زی ی َ ] (اِخ ) طایفه ای دارای آداب و عقاید خاص که در لبنان و سوریه (مخصوصاًحدود دمشق و جبل جوردن ) سکونت دارند و خود را موحّدون می خوانند. تعداد نفوس آنها در حال حاضر تقریباً بالغ بر دویست هزار تن است و کار عمده ٔ آنها کشاورزی است . نام آنها مأخوذ است از اسم درزی که نخست از مؤمنین این مذهب بوده است و بعدها از آن اعتقاد بازگشته است و نزد دروزیه مکروه و مبغوض شده است . در باب اصل این طایفه اختلاف است بععضی آنها را از اعقاب مهاجران قدیم ایرانی میدانند و برخی مدعی شده اند که از اعقاب نصارای لاتین هستندکه در اولین جنگهای صلیبی به این حدود آمده اند، اما قبول این هر دو نظر به جهاتی مشکل است و در هر حال این طایفه آداب و رسوم و مختصات نژادی و قومی خاص دارند، ارکان دین در نزد آنها عبارت است از راستگوئی ، حفظ دوستان ، ترک جمیع ادیان ، اجتناب از شرک و بهتان ، اقرار به وحدانیت خدا و رضا و تسلیم در همه ٔ احوال ، اعتقاد به تناسخ و حلول و همچنین رسم تعدد زوجات در بین آنها متداول است . ازدواج محارم نیز با آنکه شرعاً نزد آنها ممنوع است در عمل بین آنها اتفاق میافتد. تمایلات اِباحی که دروزیه بدان متهم شده اند در واقع نزد آنها مشهور است ، و رنگ عقاید باطنیه و اسماعیلیه که مؤسس مذهب دروزیه حمزةبن علی زوزنی و درزی بدان منسوب بوده اند نیز در عقایدو آداب و سنن و کتب آنها جلوه گر است ، اگر چه خود رااز اسماعیلیه جدا می کنند و عقاید آنها را مردود می شمارند و حاکم خلیفه ٔ فاطمی را خدای حّی میدانند و مرگ او را انکار می کنند. دروزیه نسبت به امیر یا حاکم خویش اطاعت و فرمانبرداری واقعی و معنوی دارند. از جمله حکام و امرای آنها امیر فخرالدین معنی (قرن 11 هَ . ق .) و امیر بشیر شهاب دوم شهرت و اهمیت داشته اند. (از دائرةالمعارف فارسی ). و رجوع به درزیة شود.
ترجمه مقاله