ترجمه مقاله

دروشت

لغت‌نامه دهخدا

دروشت . [ ] (اِ) تیر باشد. (لغت فرس اسدی ) :
ای مسلمانان زنهار ز کافر بچگان
که به دروشت بتان چگلی گشت دلم .

عماره .


مرحوم دهخدا در یادداشتی با علامت تردید و استفهام آن را از دروشتن به معنی درو کردن دانسته و گشت را نیز «کِشت » ضبط کرده و چنین نوشته است : این شعر را در فرهنگها برای دروشت به معنی تیر شاهد آورده اند وکشت را هم گشت ضبط کرده اند.
ترجمه مقاله