ترجمه مقاله

درویش داری

لغت‌نامه دهخدا

درویش داری . [ دَرْ ] (حامص مرکب ) حالت و عمل درویش دار. درویش نوازی . تیمارداری درویشان : انصاف در آن است که در همدان اگر امن باشد هیچ شهری در اسلام مقابل آن نباشد از فراخی نعمت و درستی هوا و آب وغریب دوستی و درویش داری . (مجمل التواریخ و القصص ).
ترجمه مقاله