ترجمه مقاله

درویش وار

لغت‌نامه دهخدا

درویش وار. [ دَرْ ] (ص مرکب ) چون درویش . بسان درویشان . همانند درویشان . درویش گونه :
یکی نصیحت درویش وار خواهم کرد
که این موافق شاه زمانه می آید.

سعدی .


پادشاهان را ثنا گویند و مدح
من دعائی می کنم درویش وار.

سعدی .


ترجمه مقاله