ترجمه مقاله

درویش

لغت‌نامه دهخدا

درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) (غلامحسین ...) معروف به درویش خان (1251 - 1305 هَ . ق .). آهنگساز ایرانی و استاد بزرگ تار متولد تهران ، پدرش بشیر طالقانی کارمند اداره ٔ پست و با موسیقی آشنا بود و پسر را در حدود 10 یا 11 سالگی به دسته ٔ موزیک دارالفنون سپرد، درویش ابتدا به آموختن طبل کوچک سپس به شیپور پرداخت و با نت آشنا شد و جزء نوازندگان دسته ٔ مخصوص عزیزالسلطان گردید. درویش همراه عده ای از نوازندگان مسافرتی برای پر کردن صفحه ٔ گرامافون به انگلستان کرد و در 1911 م . نیز سفری برای همین منظور به روسیه نمود. سرانجام در شب چهارشنبه دوم آذر 1305 هَ . ش . در حالیکه با درشکه عازم منزلش بود بسبب تصادم درشکه با اتومبیل درگذشت . درویش مردی آزادمنش و دارای طبعی لطیف و ذوقی سرشار بود وی از مریدان ظهیرالدوله بود و پس از وفات در مقبره ٔ ظهیرالدوله (بین تجریش و دربند) بخاک سپرده شد. درویش بسبب آشنائی با موزیک نظامی در نوازندگی تکنیکی خاص و بدیع داشت و با ابتکارات خود موسیقی ایرانی را تا حدی از حالت یکنواختی خارج ساخت . از کارهای مهمش اضافه کردن یک سیم سفید است به تار، ساختن قطعات ضربی معروف به پیش درآمد از ابتکارات او شمرده شده ، آثار متعددش عبارتند از پیش درآمدها (ماهور، ابوعطا، سه گاه ، شوشتری ،افشاری ، راگ )، رنگها از جمله رنگ اصفهان که آن را برای اپرت پریچهر و پریزاد (اثر رضا شهرزاد) ساخته است ، تصنیفها و کنسرت هائی نیز برای اعانت به مستمندان و آسیب دیدگان ترتیب داده است . (از دائرةالمعارف فارسی ). و رجوع به غلامحسین خان درویش در ردیف خود شود.
ترجمه مقاله