ترجمه مقاله

درگشتن

لغت‌نامه دهخدا

درگشتن . [ دَ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) گشتن . اعراض نمودن . ابانمودن . (آنندراج ). برگشتن . (ناظم الاطباء) : جمله مردان که به بدایت قدم او رسند همه درگردند و فروشوند و نمانند. (تذکرةالاولیاء عطار). || بسوی دیگر گردیدن . غلطیدن بسوی دیگر. (یادداشت مرحوم دهخدا). ازولال . زوال . (منتهی الارب ): دحض ، زیغ؛ درگشتن آفتاب . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ). || پائین آمدن . نزول کردن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله