ترجمه مقاله

در پی

لغت‌نامه دهخدا

در پی . [ دَ پ َ / پ ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) در پس . در عقب . (آنندراج ). در دنبال . در اثر. (ناظم الاطباء). بر اثر: عَقر؛ در پی شکارافتادن . (از منتهی الارب ). || پیاپی : متکاوس ؛ در پی آمدن چهار حرکات به اجتماع دو سبب (در فن عروض ). اقتصاص ، اقصاص ؛ در پی قصاص شدن . تعجس ؛ در پی کاری شدن . تقفیة؛ در پی فرستادن . (از منتهی الارب ).
- در پی داشتن ؛ اتباع . اعقاب . اقفا. تتبیع. تعقیب .
- در پی رفتن ؛ تقضض . تقفی . قَت ّ. (از منتهی الارب ).
- در پی کردن ؛ تعاقب کردن . از پس کسی رفتن . (ناظم الاطباء). تعقیب . عقاب . معاقبة. (از منتهی الارب ).
- در پی کننده ؛عقیب . معاقب . (از منتهی الارب ). || لازم . مهم . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله