ترجمه مقاله

دستاران

لغت‌نامه دهخدا

دستاران . [ دَ ] (اِ مرکب ) از: دستار + ان . اجرت و مزدی باشد که پیش از کار کردن به مزدور دهند. (برهان ) (آنندراج ). پیش مزد. پیش داد. داشن . بُرکة. (تاج العروس ذیل ماده ٔ دشن ). || شاگردانه . (لغت فرس اسدی ) (برهان ) (آنندراج ). فغیاز. نوداران . شیرینی . شادیانه . درستاران :
بستی قصب اندر سرای دوست به مشتی زر (کذا)
یک بوسه بده ما را امروز به دستاران .

عسجدی .


مرحوم دهخدا در یادداشتی با اشاره به بیت فوق می نویسند: ظاهراً عطا و بخششی که زیردستان را می کرده اند آنگاه که بار اول جوانی دستار می نهاده ، و اسدی در لغت نامه به کلمه معنی شاگردانه داده با شاهد فوق ، اما بر اساسی نیست . || مژدگانی . (برهان ).
ترجمه مقاله