ترجمه مقاله

دستاهیج

لغت‌نامه دهخدا

دستاهیج . [ دَ ] (اِ مرکب ) این کلمه درذیل تجارب الامم (چ مصر ص 205)، در شرح رؤیای القادر باﷲ از قول او آمده است که «فرأیت دستاهیج قنطرة عظیمة» و محشی آن کتاب نوشته که به معنی درابزین (یعنی دارآفزین ) است به معنی نرده . دکتر فیاض در تعلیقات تاریخ بیهقی (ص 699) می نویسد: «ممکن است این کلمه معرب دستاویز باشد به معنی دستگیره ، سرپناه ، یا طارمی کنارپل .» دستاهیخ نیز ممکن است . (یادداشت لغت نامه ).
ترجمه مقاله