دستا
لغتنامه دهخدا
دستا. [دَ ] (اِ مرکب ) مخفف و مرخم دستار است که مندیل و روپاک باشد. (برهان ) (آنندراج ). مرخم دستار. (جهانگیری ). روپاک باشد و دستمال و آنچه بر دور دستار پیچند.دستار و عمامه و مندیل . (ناظم الاطباء) :
بسکه می شویم و می کوبم باز
جبه ٔ خویشتن و دستا را
ریزه ریزه شدی از خم کدین
پوششم ار بودی از خارا.
رجوع به دستار شود.
بسکه می شویم و می کوبم باز
جبه ٔ خویشتن و دستا را
ریزه ریزه شدی از خم کدین
پوششم ار بودی از خارا.
کمال اسماعیل (دیوان ص 592).
رجوع به دستار شود.