ترجمه مقاله

دستنبوی

لغت‌نامه دهخدا

دستنبوی . [ دَ تَم ْ ] (اِ مرکب ) دست انبوی . دستنبویه . دستنبو. شمام . شمامه . گلوله ای که از اقسام عطریات سازند و پیوسته در دست گیرند. آنچه از لخلخه و خوشبوی که آن را به دست توان گرفت . (برهان ). دستبوی . (معارف بهاء ولد ص 127). رجوع به دستنبو و دست انبوی شود. || هر میوه که بجهت بوئیدن به دست گیرند عموماً و نباتی باشد گرد و کوچک و الوان شبیه به خربزه خصوصاً. (برهان ).
ترجمه مقاله