ترجمه مقاله

دستوا

لغت‌نامه دهخدا

دستوا. [ دَس ْت ْ ] (اِخ ) نام قریه ای به اهواز و نسبت بدان دستوائی و دستوانی است و جامه های دستوانی منسوب بدانجاست . کوره ای است از کوره های اهواز. (تهذیب التهذیب ). از آنجاست ابوبکر حشام بن ابی عبداﷲ البکری البصری الدستوائی . (عیون الاخبار ج 2 ص 288 حاشیه ). و رجوع به عقد الفرید ج 7 ص 285 شود. نام محله ای است به شوشتر که نعمتی خانه باشد، گویند عربی است و شاید فارسی مخفف دستوار باشد و آن به معنای عصای دست پیران ، چه آن محله بسبب وفور عصا نگهدارنده نام آن شهر است ، و یا مخفف دستواره است به معنی دست مانند، چه آن محله بمنزله ٔ دست و بازوست در کار زراعت ، و یا مخفف دستوانه است به معنی صدر مجلس و مسند و آن محله نیز صدر شهر است به اعتبار بودن سادات و علما و صدور در آنجا. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
ترجمه مقاله