ترجمه مقاله

دستکرد

لغت‌نامه دهخدا

دستکرد. [ دَ ک َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) حاصل کار دست . محصول دست . دست رنج . عمل یدی . مصنوع . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
گفت من دستکرد لاهوتم
قائد و رهنمای ناسوتم .

سنائی .


|| دسته ٔاره . دستاکرد. (ناظم الاطباء). قبضه و دسته ٔ اره . دستاگرد. || به معنی قلعه و حصار است که مخفف آن دسکره باشد. (از آنندراج ). دستکرده . رجوع به دسکره شود.
ترجمه مقاله