ترجمه مقاله

دست افکن

لغت‌نامه دهخدا

دست افکن . [ دَ اَ ک َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) دست افکننده . دست افگن . || کنایه ازخادم و خدمتکار. (برهان ) (انجمن آرا). خادم و پرستار. (آنندراج ). خدمتکار. (ناظم الاطباء). پاکار. (برهان ). || کنایه از عاجز و ناتوان . (برهان ) (از انجمن آرا). مغلوب و زبون . (آنندراج ). || کنایه از یادگار. (انجمن آرا). یادگار و نشان که از دست گذارند چون تصویر و خط و جز آن . (آنندراج ).
ترجمه مقاله