ترجمه مقاله

دست پرور

لغت‌نامه دهخدا

دست پرور. [ دَ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) دست پرورد. دست پرورده . پرورش یافته از دست . (غیاث ). پرورش یافته به دست ، مثل طفلی را که دایه اش باشد گویند: این دست پرورده ٔ اوست . (آنندراج ). آنکه تحت تربیت دیگری قرار گرفته باشد. مُربّی ̍ :
همه را دید دست پرور ناز
دست از آیین جنگ داشته باز.

نظامی .


تیرش تمام سینه پسند است و دل نشین
این غمزه دست پرور طرف کلاه کیست .

قدسی (از آنندراج ).


|| (نف مرکب ) پرورنده به دست . مربی . آنکه تربیت دیگر کس کند.
ترجمه مقاله