دست کن
لغتنامه دهخدا
دست کن . [ دَ ک َ ] (نف مرکب ) دست کننده . کننده ٔ دست . || (اِ مرکب ) حنائی را گویند که بعد از رنگ دادن از دست کنند. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). || آب که با آن دست شسته باشند :
به ناخن طاس آبی از ته گرد
چو آب دست کن باید برآورد.
به ناخن طاس آبی از ته گرد
چو آب دست کن باید برآورد.
شفیع اثر.