ترجمه مقاله

دسمة

لغت‌نامه دهخدا

دسمة. [ دُ م َ ] (ع اِ) مرد فرومایه . (منتهی الارب ). و آن تسمیه ٔ به مصدر است . گویند: ما هو الا دسمة؛ یعنی خیر و نفعی در او نیست . (از اقرب الموارد).
- أبودسمة ؛ شخص حبشی . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ).
|| آنچه بدان پارگی و شکافهای مشک را بندند. || تیرگی مایل به سیاهی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله