ترجمه مقاله

دسکرة

لغت‌نامه دهخدا

دسکرة. [ دَ ک َ رَ ] (اِخ ) شهری است از عراق عجم . (جهانگیری ) (برهان ). شهری بوده در عراق عرب نزدیک دجله فیمابین بغداد و واسط و آنرا شهروان میگفتند. (انجمن آرا) (آنندراج ). پایتخت خسروپرویز در ساحل رود دیالمه به شانزده فرسنگی شمال شرقی بغداد. هرقل در 622 م . پس از شش جنگ متمادی با ایران بدانجا دست یافت و شهر را تاراج و ویران کرد. (یادداشت مرحوم دهخدا). قریه ای در عمل طربق خراسان در نزدیکی شهر آبان (و شهر آبان در شرقی بغداد بوده است ) و موسوم است به دسکرةالملک چون که هرمزبن اردشیربن بابک اغلب اوقات اینجا را برای خود اقامتگاه قرار میداد به این مناسبت نام فوق را به آن داده اند. فعلاً هم آثار صنادید عجم در آنجا پدید است . (از معجم البلدان ). دهی است نزدیک شهر آبان ، از آن ده است احمدبن بکرون شیخ خطیب بغدادی . (منتهی الارب ) : هرقل روم را صافی کرد و فرخان از روم هزیمت شد و هرقل بیامد از پس فرخان و با ملک عجم بگریخت و به دسکره آمد و آنجا حصاری بود بزرگ و استوار... و در سواد عراق شهری از آن بزرگتر نبود. (تاریخ طبری از جهانگیری ).
کاروانی همی از ری بسوی دسکره شد
آب پیش آمد و مردم همه بر قنطره شد
گله ٔ دزدان از دور چو آن می دیدند
هریکی زایشان گفتی که یکی قسوره شد.

لبیبی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 67).


ترجمه مقاله