ترجمه مقاله

دشتی

لغت‌نامه دهخدا

دشتی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به دشت . صحرائی : این [ الان ] ناحیتی با نعمت سخت بسیار است ، کوهیست و دشتی . (حدود العالم ). || صحرانشین . ساکن در دشت . از مردم صحرا :
که دو پهلوان ایدر آمد به جنگ
ز ترکان سپاهی چو دشتی پلنگ .

فردوسی .


بهین جای هر جا که باشم تراست
کجا گور دشتی است آب و گیاست .

اسدی .


تا نه بس مدت چنان گردد که با انصاف او
آهوی دشتی امان یابد ز شیر مرغزار.

معزی .


|| مجازاً، عربها. اعراب :
سواران دشتی ز رومی سوار
به آیند در کوشش و کارزار.

فردوسی .


|| در توصیف گیاهان ، وحشی . خودرو. بیابانی . بری .مقابل باغی و بستانی . (یادداشت مرحوم دهخدا). || (در اصطلاح موسیقی ) یکی از آوازهای ایرانی ، وآن نمونه ای است از زندگی ساده و بی آلایش نظیر زندگی بی تکلف چوپانی و صحرا و دشت نشینی . این آواز در عین سادگی گاه چنان مؤثر و دلرباست که شنونده اشک حسرت بر گونه می فشاند. گام دشتی با شور تفاوتی ندارد ولی نوت شاهد آن درجه ٔ پنجم گام شور است (نوت شاهد حجاز). گام دشتی را میتوان مانند گام شور نوشت . (فرهنگ فارسی معین از مقاله ٔ خالقی در مجله ٔ موزیک شماره ٔ 10 ص 6).
ترجمه مقاله