ترجمه مقاله

دشواریاب

لغت‌نامه دهخدا

دشواریاب . [ دُش ْ وارْ ] (ن مف مرکب ) دشوار یافت . عزیز. دشواررس . دیریاب . صعب الوصول . || که بدشواری یافته شود. که بسختی در دسترس آید :
خار در پا شد چنین دشواریاب
خار در دل چون بودواده جواب .

مولوی .


ترجمه مقاله