ترجمه مقاله

دشوار گردیدن

لغت‌نامه دهخدا

دشوار گردیدن . [ دُش ْ گ َدی دَ ] (مص مرکب ) دشوار شدن . سخت گردیدن . دشوار گشتن . استعراز. تسأسؤ. تعرز. تعسر. تعکش . کبد. عسارة. عسر. عضل . عوز. معض . (از منتهی الارب ) :
گشاید بند چون دشوار گردد
بخندد شمع چون بیمار گردد.

؟ (از امثال و حکم ).


و رجوع به دشوار گشتن شود.
ترجمه مقاله