ترجمه مقاله

دع

لغت‌نامه دهخدا

دع . [ دَع ع ] (ع مص ) سپوختن و سخت راندن . (از منتهی الارب ). بعنف سپوختن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). راندن بعنف . (دهار) (از ترجمان القرآن جرجانی ). دفع کردن . (غیاث ). با عنف و زور کسی را راندن ، و گویند: دع الیتیم ؛ یعنی یتیم را با درشتی راند. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله