ترجمه مقاله

دغر

لغت‌نامه دهخدا

دغر. [ دَ ] (ع مص ) فشردن کسی را تاآنکه بمیرد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || راندن . (منتهی الارب ). دفع. (اقرب الموارد). || سپوختن در حلق و برداشتن زن کام کودک را به انگشت . (از منتهی الارب ). سپوختن و ملاژه برداشتن . (المصادر زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). فشار دادن زن حلق کودک را با انگشت ، و آن بسبب این است که گاهی کودک را عذرة که دردی است در حلق بر اثر خون دست میدهد و زن انگشت خود را در داخل حلق او می کند و آن موضع را فشار میدهد، و در حدیث است : لاتعذبن أولادکن بالدغر. (از اقرب الموارد). || درآمیختن . (از منتهی الارب ). مخلوط کردن . (از اقرب الموارد). || ناگوارد شدن غذای کودک . (از منتهی الارب ). بد دادن زن به کودک غذا را. (از اقرب الموارد). || سیر نادادن شیر کودک را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || داخل شدن به خانه . (از اقرب الموارد). || روارو درآمدن درحرب جای . (منتهی الارب ). دغری . و رجوع به دغری شود.
ترجمه مقاله