دغم
لغتنامه دهخدا
دغم . [ دَ ] (ع مص ) فراگرفتن کسی را گرمی و سردی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دَغمان . و رجوع به دغمان شود. || شکستن بینی کسی را و مایل کردن بسوی باطن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پوشیدن آوند را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).