ترجمه مقاله

دفترخوان

لغت‌نامه دهخدا

دفترخوان . [ دَ ت َ خوا / خا ] (نف مرکب ) دفترخواننده . کتاب خوان . شاهنامه خوان . کارنامه خوان . کسی که در برابر پادشاه یا بزرگان دفترها را خواند. (فرهنگ فارسی معین ). آنکه کتاب برای شاهی یا امیری و مانند آنان خواند. (یادداشت مرحوم دهخدا) : ابوالحسن علی بن محمد شابشتی کاتب کتابدار عزیزبن المعز العبیدی و دفترخوان او بود که کتاب برای او می خوانده است . (یادداشت مرحوم دهخدا از ابن خلکان ).
ترجمه مقاله