ترجمه مقاله

دفزک

لغت‌نامه دهخدا

دفزک . [ دَ زَ ] (ص ) گنده و سطبر. (برهان ). ضخیم . (فرهنگ فارسی معین ). درافص . (منتهی الارب ). زفت . سفت . (یادداشت مرحوم دهخدا). عرطل . عرطلیل . عفاهیة. غلیظ. کهندل . (منتهی الارب ).
- دفزک زده ؛ غلیظ و سفت شده : عجلد؛ شیر خفته یا شیر دفزک زده و جغرات شده . (منتهی الارب ).
|| فربه . (برهان ).
ترجمه مقاله