ترجمه مقاله

دفع دادن

لغت‌نامه دهخدا

دفع دادن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) پس انداختن . به دیر گذاشتن . امروز و فردا کردن . دورسپوزی . سپوزکاری کردن . مغزیدن . مماطله کردن . تعلل کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا) : لشکر همه در سلاح رفتند و با فیلان به در شهر پریان رفتند. و اراقیت دفع میداد تا دیوان برسند. (اسکندرنامه ، نسخه ٔ سعید نفیسی ). || سپوختن .
ترجمه مقاله