ترجمه مقاله

دفین

لغت‌نامه دهخدا

دفین . [ دَ ] (ع ص ) پنهان . (منتهی الارب ). زیر خاک کرده . (دهار). مدفون . (اقرب الموارد). در خاک کرده . در خاک نهان کرده . ج ، أدفان ،دُفَناء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) :
با بندگان و کهتران از آسمان گوید سخن
آنکس که او را ده درم باشد به خاک اندر دفین .

فرخی .


پوستها گفتیم و مغز آمد دفین
گر بمانیم این نماند همچنین .

مولوی .


گنج آدم چون به ویران بد دفین
گشت طینش چشم بند آن لعین .

مولوی .


تو گنج همی از قبل بخشش خواهی
در خاک چه تأثیر بود گنج دفین را.

؟


|| به خاک سپرده . به گور کرده .(یادداشت مرحوم دهخدا). مدفون :
باش تا فردا که بینی روز دادو رستخیز
کز لحد با زخم خون آلود برخیزد دفین .

سعدی .


|| چاه و حوض و آبشخور که تمام یا بعض آن انباشته و مدفون باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || امراءة دفین ؛ زن پنهان . (منتهی الارب ). زن مستوره و پوشیده . (از اقرب الموارد). ج ، دَفْنی ̍. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || داء دفین ؛ بیماریی که معلوم نشود مگر آن وقت که فساد وی منتشر گرددو آبله ها بر اطراف و لب برآید. (منتهی الارب ). بیماریی که معلوم نباشد. (بحر الجواهر). بیماریی که پس ازمخفی بودن آشکار شود و به سبب آن شر و فساد بوجود آید. (از اقرب الموارد). || (اِ) توسعاً، دفینه . گنج . آنچه در زیر زمین نهفته باشند از زر و سیم و گوهر :
با عطا دادن او پای ندارد ز قیاس
هر چه در کوه گهر باشد و در خاک دفین .

فرخی .


دفینی و گنجی بود هر شهی را
قرانست گنج و دفین محمد.

ناصرخسرو.


چو گنج و دفینت به فرزند ماندی
به فرزند ماند آن و این محمد.

ناصرخسرو.


وز دگر نسخه ها پراکنده
هردری در دفینی آکنده .

نظامی .


ترجمه مقاله