ترجمه مقاله

دقة

لغت‌نامه دهخدا

دقة. [ دُق ْ ق َ ](ع اِ) خاک نرم که بباد رفته شود از زمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، دُقَق . || دیگ افزار. (منتهی الارب ). توابل از ابزار. || ملح و نمک . (از اقرب الموارد). || نمک با دیگ افزار آمیخته ، یا نمک کوفته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زیوری است اهل مکه را. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از تاج ). || کزبرة و گشنیز، که فروشندگان مکه آنرا بدین نام خوانند. (از اقرب الموارد). || شتران کوچک و خرد. (از ذیل اقرب الموارد از تاج ). || جمال و حسن . (منتهی الارب ). || معی ثالث . دُقاق . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دُقاق شود.
ترجمه مقاله